مرورگر شما از پخش ویدیو پشتیبانی نمی‌کند.

Monarchy part : 8

سر تکان میدهم مارکو آراگون در ردیف بعدی برای تاج و تخت قرار دارد. وقتی آخرین بار اینجا در قلعه بود برخی از دختران درباره او صحبت می کردند
یادم هست میگفتند خیلی خوش تیپ است. آنها قهقهه زدند و به صحبت در مورد اینکه او احتمالاً چگونه به کارکنان زن خود می خوابید ادامه دادند
جدا از 2 میز طویل اتاق پنجره های طاقدار بزرگی داشت که به قسمتی از حیاط مینگریست. لوسترهای شمعی که از سقف آویزان بودند و یک شومینه روی یک دیوار بود اتاق بدون شمع تاریک بود
آگنزیا به سمت در دیگری پشت یکی از میزها می رود. این در با آخرین دری که از آن وارد شدیم فرق داشت. در دور تا دور آن تزئينات طلایی بود و دسته آن نیز طلایی بود
وارد اتاق میشویم کف سنگ مرمر داشت. در سرتاسر اتاق مجموعه دیگری از لوسترهای شمعی داشت که آویزان بودند.
وارد اتاق میشویم کف سنگ مرمر داشت در سرتاسر اتاق مجموعه دیگری از لوسترهای شمعی داشت که آویزان بودند. همچنین دارای درهایی به سبک فرانسوی بود که به بالکن طولانی منتهی میشد
یک راه پله بزرگ بود که به ورودی اصلی می رفت و یکی برای اعلیحضرت دیوارها طرحهای طلایی داشتند، دقیقاً شبیه در سقف با تصاویری نقاشی شده بود که فرشتگان را نشان می داد
صحنه ای بود که صندلی هایی برای ارکستر چیده بودند
او با برق شادی در چشمانش گفت
@ همانطور که احتمالاً تا به حال جمع شده اید این سالن رقص است من کاملاً این اتاق را دوست دارم "همه" اشراف برای خوردن نوشیدن و رقصیدن در این اتاق جمع میشوند من نمی توانم منتظر مهمانی بعدی باشم
آگنزیا با آه می گوید
بعد از چند لحظه از صحبت هایش درباره اتفاقاتی که در مهمانی های گذشته اینجا افتاده بود به یاد می آورد که به من نشان دهد کجا قرار است کار کنم
@ دنبال من بیا
او با سرعت از سالن رقص خارج میشود و از پله هایی که به دو جهت راست و چپ تقسیم میشوند بالا می رود به سمت راست می پیچیم
@ جناح چپ برای مهمانانی است که در کاخ میمانند جناح راست محل اقامت پادشاه است تنها کسانی که اجازه ورود به اتاق های سلطنتی را دارند برخی از خادمان نگهبانان و البته ملکه آینده هستند
من متوجه شدم که اتاق های مهمان نور روشن دارند و اتاق های دیگر کم نور هستند
از پله هایی که به سمت راست منتهی میشوند بالا می رویم به محض اینکه به آن رسیدیم میتوانستم تغییر جو را حس کنم.
احساس سردی میکنم و من یک حس وهم آلودی دارم که روی ستون فقراتم میخزد غازهای خفیفی روی بازوهایم ایجاد می شود. بال زیبا و در عین حال ترسناک بود کف آن از چوب تیره بود که فرش شده بود

های گایز اینم از پارت جدید لایک و کامنت بزارید حمایت کنید یادتون نره
دیدگاه ها (۴)

Monarchy part : 9

Monarchy part : 10

Monarchy part : 7

Monarchy part : 6

(P 1)

رمان { برادر ناتنی} پارت ۱۴

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط